برسى و نقد برخى از ديدگاه‏هاى دانشمندان اهل سنت و مستشرقان درباره حديث سبعة احرف‏

فصل ششم: منزلت سبعة احرف نزد علماى شيعه‏

مبحث اوّل: سبعة احرف در روايات شيعه‏

در فصل‏هاى پيشين، حديث سبعة احرف و جايگاه آن نزد علماى اهل سنت، و ديدگاه‏هاى آنان مورد نقد و بررسى واقع شد. هم چنين روشن گشت كه ادّعاى تواتر روايت سبعة احرف نزد اهل سنت، نه تنها قابل اثبات نيست، بلكه رواياتى كه در مورد سبعة احرف در جوامع حديثى اهل سنت آمده، ضعف سندى و به ويژه ضعف دلالت داشته، ناسازگارى‏هايى در آنها به چشم مى‏خورد كه از جهت عقلى قابل قبول نبود. ضمن اين كه نه تنها دليلى روشن و قطعى بر نسبت آن به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نبود، بلكه در فرض روايت آن، هيچ بيانى از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در تبيين آن وجود نداشت. لذا دانشمندان اهل سنت در معناى آن دچار ابهام و تحيّر شده و برخى در فهم آن اظهار عجز نموده‏اند.

از طرفى در روايات امام صادق عليه السّلام و امام باقر عليه السّلام، نزول قرآن بر حرف واحد گزارش شده است. لذا در اين فصل از نظرگاه علماى شيعه و به دور از هر گونه جانبدارى، حديث سبعة احرف، مورد بررسى واقع مى‏ شود.

نخست مرورى بر جوامع حديثى شيعه خواهد شد و رواياتى كه در مورد سبعة احرف در آنهاروايت شده، ذكر مى‏گردد.

با بررسى و استقصاى كامل در كتب حديثى شيعه، مى‏توان گفت روايت سبعة احرف در كتب اربعه شيعه (كافى و تهذيب و استبصار و من لا يحضره الفقيه)- كه از با سابقه‏ترين و معتبرترين كتاب‏هاى حديثى شيعه است- روايت و ثبت نشده است.

نخستين جامع حديثى شيعه كه آن را بيان داشته، كتاب بحار الانوار از مرحوم محمد باقر مجلسى است و سپس وسائل الشيعه، مستدرك الوسائل از بحار الانوار، آن را نقل نموده‏اند. از بررسى مصادر بحار الانوار روشن شد كه مرحوم مجلسى از خصال مرحوم صدوق و از بصائر الدرجات حسن بن صفار و از رساله نعمانى، رواياتى را ذكر مى‏كند كه البته هيچ يك از آنها از جوامع حديثى به شمار نيامده‏اند، بلكه كتاب‏هايى هستند كه با هدف خاصى، برخى از احاديث را هم نقل نموده‏اند.

ادامه مطلب

 

ادامه نوشته

برسى و نقد برخى از ديدگاه‏هاى دانشمندان اهل سنت و مستشرقان درباره حديث سبعة احرف‏

فصل پنجم: كلام نورانى امام صادق عليه السّلام‏

كلام نورانى امام صادق عليه السّلام در فصل‏هاى پيشين، حديث سبعة احرف، از زمان نزول قرآن تا دوران تابعين مورد بررسى قرار گرفت و جايگاه آن نزد علماى اهل سنت مشخص شد و روشن گشت كه در زمان پيامبر صلّى اللّه عليه و آله، چه در هنگام نزول قرآن و چه در زمان جمع‏آورى آن، حديث سبعة احرف به چشم نمى‏خورد. آن چه مسلّم است، ظهور و نسبت آن در زمان صحابه پس از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله يا حداكثر زمان تابعين بوده است، كه با هدف توجيه قراآت، نشر و گسترش يافته است. لذا علماى اهل سنت در معناى آن، دچار تحيّر و سرگردانى شده‏اند. هم چنين روشن شد كه حديث سبعة احرف، با عبارات متفاوتى كه داشت، از اضطراب متن برخوردار بود و تناقض‏هاى قابل توجهى در آن ديده مى‏شد و گر چه مجوّزى براى قراآت مختلف شده است، اما قرآن از قرائت واحدى برخوردار است.

آن چه در فصل پنجم به آن پرداخته مى‏شود، بررسى حديث سبعة احرف از ديدگاه امامان معصوم عليهم السّلام به ويژه كلام نورانى امام صادق عليه السّلام مى‏باشد؛ آنان كه چراغ هدايت براى مسلمانانند و رسالتى بس مهم در هدايت مسلمانان دارند؛ چراغى كه خداوند

متعال، آن را براى همه مردم عالم برافروخت، ليكن جمع قليلى از وجود آنان بهره مى‏برند. آنان خود نورند گر چه مستقيما وحى بر آنان نازل نمى‏شد، اما كلامى الهى دارند. كلامى كه نزد شيعيان هم‏سان و هم سنگ قرآن است و ارزشى بس رفيع و منزلتى بس والا دارد. لذا در اين فصل، نخست به بيان نورانى امام صادق عليه السّلام در مورد حديث سبعة احرف مى‏ پردازيم.

ادامه مطلب



ادامه نوشته

: بررسى و نقد برخى از ديدگاه‏هاى دانشمندان اهل سنت و مستشرقان درباره حديث سبعة احرف‏

مبحث دوم: در جستجوى ريشه‏ ها

آغاز ظهور حديث سبعة احرف‏

از بررسى‏هاى فصل اول روشن شد كه به هنگام نزول قرآن و جمع‏آورى آن در زمان حيات پيامبر صلّى اللّه عليه و آله از حديث سبعة احرف خبرى نبود و كسانى كه به جمع‏ آورى قرآن، همت بستند، سخنى از جمع ‏آورى آن بر مبناى حديث سبعة احرف مطرح ننموده ‏اند. لذا قرائت قرآن در آن زمان، يك قرائت بيش نبوده است. كسانى هم كه در قرائت قرآن دچار اختلاف مى ‏شدند، نزد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله رفته آن حضرت به تصحيح قرائت ايشان مى ‏پرداخت. بدين ترتيب تا زمانى كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در قيد حيات بودند، كسى در قرائت قرآن دچار مشكل نشد و اختلافى نيز در قراآت به وجود نيامد.

امّا اختلاف قراآت به دوران خلفا، به ويژه خليفه دوم به بعد باز مى‏گردد، كه پيامدهاى خاصى را به همراه داشت. حال كه از حديث سبعة احرف در زمان پيامبر صلّى اللّه عليه و آله خبرى نبود، مى‏بايد آن را در زمان خلفا جست‏وجو نمود كه در چه مقطعى و در چه شرايطى پديدار گرديد. در زمان خليفه اول كه دو سال و سه ماه طول كشيد، پس از حادثه يمامه در سال دوازده هجرى كه جمع زيادى از حفّاظ قرآن به شهادت رسيدند،

با پيشنهاد عمر و تصدّى ابا بكر، زيد بن ثابت، قرآن را در مصحف واحدى كه تمام سور در كنار هم بودند، جمع‏آورى نمود. در آن جمع‏آورى نيز اختلاف قراآت به چشم نمى‏ خورد، يا موارد آن اندك بود.

وجوه قراآت، در آن هنگام رواج نيافته بود. هر قارى، قرآن را همان طور كه از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آموخته بود، همانند زمان حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله مى‏خواند؛ بدون اين كه در آن رأى و اجتهادى به كار رود. به همين جهت در زمان خليفه اول نيز از حديث سبعة احرف سخن در ميان نيست و خليفه اول هيچ گاه از سبعة احرف، سخنى به ميان نياورده است. احمد البيلى از محققان معاصر مى ‏گويد:

مصحفى كه در زمان خلافت ابى بكر جمع‏ آورى شده بود، چيزى از اختلاف قراآت را در بر نداشت و همانند زمان پيامبر صلّى اللّه عليه و آله، امر جديدى بر جواز تعدد قراآت در برخى از كلمات قرآن، عارض نشد. در عهد ابا بكر هر قارى از صحابه، آن چه را كه از قرآن حفظ داشت، همان طور كه از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرا گرفته بود يا از صحابه ديگرى آموخته بود، مى‏ خواند؛ بدون آن كه زمينه رأى و اجتهادى در آن باشد.

ادامه مطلب

 

ادامه نوشته

: بررسى و نقد برخى از ديدگاه‏هاى دانشمندان اهل سنت و مستشرقان درباره حديث سبعة احرف‏


باسلام،امروز یکی از تحقیقات کلاسی کارشناسی ارشد علوم قرآن  با موضوع حدیث سبعة احرف درسه مرحله برای علاقه مندان گذاشتیم  امیدواریم مورداستفاده قرار بگیره.
 
مبحث اول: ديدگاه‏هاى دانشمندان اهل سنت و نقد آن‏

معناى روايت سبعة احرف در ميان دانشمندان اهل سنت، معركه آراست. شايدآنها در هيچ مسأله‏اى همانند روايت سبعة احرف، چنين دچار اختلاف آرا نشده‏ اند.

محمد بن احمد انصارى قرطبى، صاحب تفسير الجامع لأحكام القرآن، دانشمند قرن هفتم هجرى در مقدمه تفسير خود مى‏ نويسد: «دانشمندان در معنا و مراد از احرف سبعه، 35 قول ذكر كرده‏اند.» «1»

زركشى هم به نقل از ابو حاتم بن حبان بستى مى ‏گويد: «در مورد روايت سبعة احرف 35 قول ذكر شده است.» «2»

سيوطى معتقد است كه اختلاف آرا تا چهل قول نيز رسيده است. «3»

______________________________
(1) الجامع لاحكام القرآن، ج 1، ص 32.

(2) البرهان فى علوم القرآن، ج 1، ص 212.

(3) الاتقان فى علوم القرآن، ج 1، ص 145.

ادامه مطلب

ادامه نوشته